اضطراب: مقدمه‌ای بر ساختار اضطراب، سیمنار ژاک لاکان ۱۹۶۲-۱۹۶۳


Anxiety: The Seminar of Jacques Lacan, Book X

  • ژاک لکان

  • Jacques Lacan

  • ۲۰۱۴

  • صبا راستگار

  • پندار تابان

درباره کتاب:

کتاب اضطراب: سمینار ژاک لاکان برای فعالان حوزه‌ی روانکاوی و دانشجویان و اساتید رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی، ادبیات و نظریۀ انتقادی جامعه‌شناسی و روانشناسی جالب و قابل‌ توجه است. این اثر در قالب مقدمه‌ای بر ساختار اضطراب، پنجمین کتاب از سمینارهای ژاک لاکان محسوب می‌شود.

به نظر نمی‌آید اضطراب (Anxiety) بتواند شما را در جایگاه یک روانکاو تحت فشار بگذارد. ولی راه دوری نمی‌رود اگر بگوییم که اضطراب باید این کار را بکند. در واقع، این بخشی از منطق اشیاء، یا به عبارتی منطق روابطی است که شما با بیمارتان دارید. حس کردن اینکه بیمار شما در حالت اضطراب چه چیزی را تحمل می‌کند، هر لحظه شما را در معرض امتحان قرار می‌دهد. از این رو می‌توان این‌طور تصور کرد که اضطراب، دست‌ کم برای کسانی که تکنیک کار را فراگرفته‌اند، حالتی درک‌ نشده به حساب نمی‌آید و به موضوعی تبدیل شده که در ذهن شما قابل کنترل است. اما تحلیل‌گری که کار خود را تازه شروع کرده، با اینکه ممکن است تمایل زیادی به روانکاوی نشان دهد، نمی‌تواند جلوی اضطرابش را بگیرد، زیرا شاید در اولین برخوردهایش با بیماری که روی مبل دراز کشیده، دچار اضطراب شود.

با توجه به آنچه گفته شد، نیاز است که به موضوع ارتباط اضطراب توجه شود. آیا اضطرابی که شما از آن آگاهی دارید و به نظر می‌رسد که توانسته‌اید آن را در درونتان کنترل کنید، با اضطراب بیمار شما یکی است؟ چرا این‌طور نیست؟ بررسی اینکه اضطراب در چه لحظات خاصی نمایان می‌شود، به ما اجازه می‌دهد شکل دقیق موضع‌شناسی اضطراب را مشخص کنیم. این کار ما را مستقیماً وارد حوزه‌ای می‌کند که با روابطی متوالی که تلاش ساختاری به هم فشرده‌ی خاصی آن را تشکیل داده تفاوتی ندارد.

در این کتاب ژاک لاکان (Jacques Lacan) از ماهیت اضطراب با ما سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که این نوستالژی داشتن ابژه نیست که موجب اضطراب می‌شود، بلکه نزدیکی به آن است که در ما ایجاد اضطراب می‌کند. در کتاب اضطراب برای اولین بار با صورت‌های مختلف و ناشناخته a و در کنار آن توضیح لاکان از مسئله میل تحلیلگر آشنا می‌شویم. لاکان با بررسی این مفاهیم از زوایای مختلف، مخاطبان خود را با دقت زیاد به بازه‌ای از موضوعات سوق می‌دهد، موضوعاتی مانند اضطرابی که بین لذت و میل قرار می‌گیرد، انتقال متقابل و تفسیر، و خیال‌پردازی و چهارچوب آن.

در بخشی از کتاب اضطراب: سمینار ژاک لاکان (The Seminar of Jacques Lacan) می‌خوانیم:

فرد روان‌رنجور اضطراب خود را رها نمی‌کند. بعدها در این‌باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. ما به علت این قضیه هم خواهیم پرداخت. این کاملاً درست است، موضوع مورد بحث دقیقاً همین است، که کل فرایند، کل زنجیره‌ی تحلیلی منوط به اوست، دست‌کم در واگذار کردن معادلش. زیرا او با واگذاری نشانه‌ی بیماری‌اش شروع می‌کند. به همین دلیل است که بنا بر گفته‌ی فروید، روان‌کاوی با شکل‌دهی نشانه‌ها شروع می‌شود. ما سعی می‌کنیم که او را در تله‌ی خودش به دام بیندازیم. هیچ وقت نمی‌توانیم طور دیگری عمل کنیم. او به شما پیشنهادی می‌دهد، پیشنهادی سفسطه‌آمیز بعد از انجام همه‌ی کارها و خوب، ما آن را می‌پذیریم. به موجب آن، ما وارد بازی‌ای می‌شویم که او در آن درخواستی را مطرح می‌کند. او از شما می‌خواهد که از او چیزی بخواهید. وقتی شما چیزی نمی‌خواهید، خودش شروع به مدل‌سازی می‌کند. خواسته‌های خودش را مطرح می‌کند، که در نهایت به جایگاه خانه می‌رسد. این چیزی است که اولین ورود به کار تحلیل از آن ساخته شده است.

در حاشیه، علاوه بر آنچه در مطابقت با نمودار بیان شده است، اضافه می‌کنم که واقعاً نمی‌دانم چطور افرادی که فراخوانده می‌شوند، توانسته‌اند دیالکتیک ناکامی پرخاشگری واپس‌روی را توجیه کنند، مگر اینکه این دیالکتیک فهم‌پذیری غلط و خامی داشته باشد. وقتی درخواستی را بی‌پاسخ می‌گذارید، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا دیده‌اید پرخاشگری‌ای که از آن صحبت کردیم، در جایی جز خارج از تحلیل اتفاق بیفتد، مثلاً در اقداماتی که به روان‌درمانی گروهی معروف است و ما چیزهایی از آن شنیده‌ایم؟ هیچ پرخاشگری‌ای در تحلیل اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر، بعد پرخاشگری وارد بازی می‌شود تا پاسخ این پرسش را که هدف اصلی آن چیست، بدهد. یعنی رابطه با تصویر مربوط به اسپکولوم. وقتی خشم فرد در برابر این تصویر پایان می‌یابد، درخواست، از لحاظ تاریخی، با موفقیت روبه‌رو می‌شود که به درخواستی اصلی‌تر می‌رسد و چنین پرخاشگری‌ای تنظیم می‌شود. ‌