روانکاوی در ایران - باب هینشلوود
باب هینشلوود
مجله هماندیشی بینالمللی روانکاوی. اکتبر ۲۰۱۹
همکاران محترم
فکر کردم برای اعضای انجمن بینالمللی روانکاوی که مجلهی هماندیشی را مطالعه میکنند جالبتوجه خواهد بود اگر برداشتهای خود را از حضور در ایران، به اختصار با آنها به اشتراک بگذارم. در پاسخ به دعوت دکتر مهدیه معین و پروفسور محمد صنعتی در دپارتمان رواندرمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران، من در سومین کنگره بینالمللی روانکاوی در ایران شرکت کردم. در حدود ۷۰۰ نفر در این کنگره حضور پیدا کرده بودند. از من خواسته شد که در یک کارگاه سه روزه که به صورت یک دورهی آموزشی خصوصی در خارج از دانشگاه و توسط دکتر بابک روشنایی مقدم، از اعضای انجمن بینالمللی رواندرمانی در ایران، ترتیب داده شده بود، به عنوان مدرس حضور داشته باشم. اشتیاق و علاقهمندی موجود به روانکاوی بخصوص در گروههای روانپزشکی و در میان روانپزشکان تحتآموزش، من را شگفتزده کرده بود.
محمد صنعتی، یک استاد بازنشسته در دانشگاه، پس از پایان تحصیلاتش در انگلستان و بازگشت به ایران، در تمام طول ۳۲ سال گذشته به تدریس رواندرمانی تحلیلی پرداخته بود. تلاشهای فداکارانهی او مسیر پسا-تحولی روانکاوی را علیرغم تمام ناملایمات موجود هموار کرده بود. او در کنگرهی اخیر انجمن بینالمللی روانکاوی در جولای ۲۰۱۹، برای خدمات ارزشمند و بینظیر خود به روانکاوی مورد تقدیر و اهدای جایزه قرار گرفت.
من همینطور از سوی بابک روشناییمقدم، که یکی از سه عضو فعال انجمن بینالمللی روانکاوی در تهران است، دعوت شدم. بابک از من خواست که سمینارهای تئورتیکال و بالینی را برای دانشپژوهان مرکز او برگزار کنم. او خود در سیاتل، امریکا، تحصیل کرده بود و ۹ سال قبل به ایران بازگشته بود. او -در آموزش روانکاوی در ایران-، به گوهر همایونپور، دانشآموختهی بوستون، امریکا، و با سابقهی کار در ایران از سال ۲۰۰۶، و همینطور الهه ساگارت که کمی بعدتر، از لسآنجلس به ایران برگشته بود، پیوست.
تورج مرادی یکی از اعضای انجمن رواندرمانی تحلیلی اروپاست که برای بیش از بیست سال به تدریس سلف سایکولوژی در ایران پرداخته است. مهدیه معین در کلینیک تاویستوک آموزش دیده و یکی از اعضای انجمن رواندرمانی انگلستان است. در کنار محمد صنعتی، این افراد موفق شدهاند که روانکاوی را به عنوان بخشی از برنامهی آموزشی دستیاران تخصصی روانپزشکی وارد تحصیلات آکادمیک آنها کنند. مهدیه دورهی فلوشیپ رواندرمانی را در دانشگاه، برای روانپزشکانی که دورهی دستیاری را به اتمام میرسانند، راهاندازی کرد، که با تعدادی از فارغالتحصیلان این فلوشیپ، در شهرهای دیگر مانند یزد و کرمان دیدار داشتم.
به موازات جزییات آشنایی با این افراد، گذراندن دو هفته در سمینارها و سیاحت در شهرهای باستانی به همراه دانشجویان و فارغالتحصیلان دورهی فلوشیپ اثرات شخصی عمیقی بر من داشت. شور و شوق این افراد در برخورد با دیدگاههایی از دنیای غرب من را تحت تاثیر قرار داد. روانپزشکان توجه و تاکید زیادی را به حیطهی روانپویشی معطوف کرده بودند، موضوعی که بیش از دارودرمانی و روانپزشکی مبتنی بر تشخیص، مورد علاقهی بسیاری از دانشپژوهان بود. چنین آمیختگی میان تشخیصگذاری و فهم پویاییهای روانی، متفاوت با روانپزشکی غربی در حال حاضر است.
حضور تحسینبرانگیز ۷۰۰ نفر در سومین کنگره روانکاوی نشاندهندهی رشد چشمگیر علاقه و اقبال به روانکاوی در ایران است که ابعاد این رشد در کشورهای اروپایی، در برابر آن کوچک جلوه میکند. این سطح از استقبال از یک کنگره ایجاب میکرد که یکی از تیترهای خبری در تلویزیون ملّی به آن اختصاص داده شود.
موضوع جالب توجه دیگر این است که چنین اتفاقی در بافتار کشوری اتفاق میافتد که در وضعیت آشفتهای از نظر روابط بینالمللی با امریکا و غرب قرار دارد. برداشت من این است که، علیرغم این خصومت در سطح حکومتی، علاقهی زیادی به دیدگاههای غربی در سطح جامعهی عمومی وجود دارد و روانکاوی هم از این علاقه منتفع میشود.
اثر تحریم ها بر روی این کشور در طول چهل سال گذشته، و افزایش اخیر در شدت آنها، آنطور که با نظر میرسد منجر به میزان بالایی از تابآوری در این کشور شده است که باعث شده است اقتصاد متحمل اثرات فاجعه باری نشود (اگرچه پول رایج متحمل اثرات زیادی شده است). فراتر از تابآوری، کشور بیشتر و بیشتر به خوداتکایی رسیده است و نسبت به تاریخ کهن ۳۵۰۰ سالهی فرهنگ فارسی-ایرانی خود احساس غرور میکند.
توانایی جذب دیدگاههای غربی باعث ایجاد دافعهای نسبت به فرهنگ سنتی ایران نشده است، اتفاقی که در کشورهای دیگری که بر پایهی تاثیرات تفکر غربی متحول شدهاند، رخ داده است. شاید وجود واقعیت خصومت های موجود، امکان برقراری تعادل بیشتر میان جذب ایدههای جدید از جمله روانکاوی با حفظ فرهنگ سنتی را تقویت کرده است.
من این نامه را نوشتم تا خوانندگان این مجله، و به طور کلی جامعهی روانکاوی را، نسبت به وجود موج روزافزونی از علاقه و اشتیاق به روانکاوی در ایران، که به خوبی توسط جامعه روانکاوی مورد توجه قرار نگرفته و یا در سایهی تصاویر تاریک نمایش داده شده از ایران در رسانههای غربی قرار گرفته است، آگاه کنم. آنچه روایت شد عمدتا برداشتهای شخصی من است و اگر علاقه به آگاهی بیشتر دربارهی آنها وجود داشته باشد، باید در کنار دانش و معلومات عمیقتری قرار بگیرد چرا که من تنها ۱۴ روز را در ایران گذراندم. به هر حال، برای من این فرصت ایجاد شد که با افراد حرفهای بسیاری ملاقات کنم که مشتاق بودند من را با کشور خود، تاریخ آن و مشکلات فعلی آن آشنا کنند، و همینطور با شور و انگیزهای که برای بسط دیدگاهها و فعالیت روانکاوانه در کشور خود دارند.
باب هینشلوود. اکتبر ۲۰۱۹